نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: درگیری ذهنی برای ازدواج

1496
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10972
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question درگیری ذهنی برای ازدواج

    با سلام
    ناصر هستم نزدیک 30 ساله و مجرد ، دارای مدرک دکترای دامپزشکی ولی چون تازه شروع به کار کردم سرمایه آنچنانی ندارم . اردیبهشت ماه سال گذشته با خانومی آشنا شدم که 3 سال از من کوچکتر بود و دانشجوی کارشناسی ارشد. من به مدت 8 ماه این آشنایی رو از خانواده ام پنهان کردم چون خجالت می کشیدم و عکس العمل آنها را نمی دانستم تا اینکه آذر ماه پارسال دیگر طاقت نیاوردم و از آنها خواستم به خواستگاری آن خانم بروند. آنها هم در کمال تعجب من با روی باز پذیرفتند. خانواده من خانواده ای کاملا فرهنگی و تحصیل کرده است .پس از حدود یک ماه بصورت کاملا منطقی ایراداتی که از طرف خانواده و حتی خود خانم بود را به من گوشزد کردند مثلا انتظارات مادی ، مشکلات اخلاقی و فرهنگی و ... و به من حق انتخاب دادند ولی گفتند اگر با این فرد ازدواج کنم چنین مشکلاتی در زندگی ام پیدا خواهم کرد. من هم بصورت کاملا منطقی آن خانم را رد کردم با اینکه حدود سه ماه به من التماس و زاری می کرد من جوابش را ندادم تا اینکه اواخر اسفند پارسال روابط ما بصورت کامل قطع شد. الان با گذشت یک سال از آن واقعه ذهنم بسیار درگیر است . همه می گویند که چون اولین خانمی بوده که تا این حد با او صمیمی شدی برای همین ذهنت درگیر است. برخی هم می گویند با همان خانم یا کس دیگری ازدواج کنی حالت بهتر می شود. ولی با دیدن مشکلات سر راهم در آینده اگر خانواده ام التماسم هم بکنند که با آن خانم ازدواج کن ، نمی توانم بپذیرم. ولی در ناخودآگاه ذهنم مرتب او را می بینم و افسوس می خورم. عذاب وجدان عجیبی دارم. چند روز پیش خواستم از او حلالیت بطلبم ولی او پیام های اس ام اس مرا با ناسزا پاسخ گفت. من شخصی بودم که از دود سیگار هم متنفر بودم ولی اکنون بعد از آن واقعه روزی نزدیک یک پاکت سیگار تمام می کنم. من روزی حداقل 3 روزنامه می خواندم و 100 صفحه بطور میانگین کتاب مطالعه می کردم ولی اکنون آخرین باری که روزنامه خواندم به 4 ماه پیش بر می گردد. وقتی هم که قصد مطالعه دارم هی او جلوی چشمم می آید و اذیت می شوم. می خواستم بپرسم آیا راهی وجود دارد که من او را فراموش کنم ؟؟؟ یا می ترسم بعد از ازدواج با یک نفر دیگر باز از لحاظ ذهنی اذیت شوم. من یک دوست داشتن خاصی در وجودم حس می کنم. با اینکه آن خانم شاید به من فکر هم نمی کند. اگر هم کسی بگوید از روی هوس است اقرار می کنم آن خانم نه محبت خاصی به من نشان داده و نه قیافه زیبایی دارد. لطفا مرا راهنمایی کنید می ترسم به دام اعتیاد بیفتم . فقط در مورد ازدواج من اصرار نکنید چون توانایی ندارم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10972
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگیری ذهنی برای ازدواج

    در مورد جمله آخرم که گفتم توانایی ازدواج ندارم ... منظورم توانایی روحی هستش ... من کمبود محبت دارم ... احساس می کنم کسی منو دوست ندارد ... ولی من همه رو دوست دارم ... شبها احساس گریه به من دست می دهد ولی نمی توانم گریه کنم

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : درگیری ذهنی برای ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط naser_m25 نمایش پست ها
    با سلام
    ناصر هستم نزدیک 30 ساله و مجرد ، دارای مدرک دکترای دامپزشکی ولی چون تازه شروع به کار کردم سرمایه آنچنانی ندارم . اردیبهشت ماه سال گذشته با خانومی آشنا شدم که 3 سال از من کوچکتر بود و دانشجوی کارشناسی ارشد. من به مدت 8 ماه این آشنایی رو از خانواده ام پنهان کردم چون خجالت می کشیدم و عکس العمل آنها را نمی دانستم تا اینکه آذر ماه پارسال دیگر طاقت نیاوردم و از آنها خواستم به خواستگاری آن خانم بروند. آنها هم در کمال تعجب من با روی باز پذیرفتند. خانواده من خانواده ای کاملا فرهنگی و تحصیل کرده است .پس از حدود یک ماه بصورت کاملا منطقی ایراداتی که از طرف خانواده و حتی خود خانم بود را به من گوشزد کردند مثلا انتظارات مادی ، مشکلات اخلاقی و فرهنگی و ... و به من حق انتخاب دادند ولی گفتند اگر با این فرد ازدواج کنم چنین مشکلاتی در زندگی ام پیدا خواهم کرد. من هم بصورت کاملا منطقی آن خانم را رد کردم با اینکه حدود سه ماه به من التماس و زاری می کرد من جوابش را ندادم تا اینکه اواخر اسفند پارسال روابط ما بصورت کامل قطع شد. الان با گذشت یک سال از آن واقعه ذهنم بسیار درگیر است . همه می گویند که چون اولین خانمی بوده که تا این حد با او صمیمی شدی برای همین ذهنت درگیر است. برخی هم می گویند با همان خانم یا کس دیگری ازدواج کنی حالت بهتر می شود. ولی با دیدن مشکلات سر راهم در آینده اگر خانواده ام التماسم هم بکنند که با آن خانم ازدواج کن ، نمی توانم بپذیرم. ولی در ناخودآگاه ذهنم مرتب او را می بینم و افسوس می خورم. عذاب وجدان عجیبی دارم. چند روز پیش خواستم از او حلالیت بطلبم ولی او پیام های اس ام اس مرا با ناسزا پاسخ گفت. من شخصی بودم که از دود سیگار هم متنفر بودم ولی اکنون بعد از آن واقعه روزی نزدیک یک پاکت سیگار تمام می کنم. من روزی حداقل 3 روزنامه می خواندم و 100 صفحه بطور میانگین کتاب مطالعه می کردم ولی اکنون آخرین باری که روزنامه خواندم به 4 ماه پیش بر می گردد. وقتی هم که قصد مطالعه دارم هی او جلوی چشمم می آید و اذیت می شوم. می خواستم بپرسم آیا راهی وجود دارد که من او را فراموش کنم ؟؟؟ یا می ترسم بعد از ازدواج با یک نفر دیگر باز از لحاظ ذهنی اذیت شوم. من یک دوست داشتن خاصی در وجودم حس می کنم. با اینکه آن خانم شاید به من فکر هم نمی کند. اگر هم کسی بگوید از روی هوس است اقرار می کنم آن خانم نه محبت خاصی به من نشان داده و نه قیافه زیبایی دارد. لطفا مرا راهنمایی کنید می ترسم به دام اعتیاد بیفتم . فقط در مورد ازدواج من اصرار نکنید چون توانایی ندارم.

    خب برای داشتن ازدواجی موفق داشتن حمایت خانواده و اینکه فرد مقابل با شما هماهنگ باشه بسیار مهمه

    و به هر حال شما و خانواده با دلایلی که داشتن متوجه شدن که شما ها به درد زندگی مشترک نمیخورید

    دلیلی برای شما وجود نداره که دوباره تماس بگیرید و حلالیت بطلبید چون در این روابط همیشه این اتفاقات رخ میده

    برای شما بهترین راه حل اینه که وقت ناراحتی بنویسید و 5 بار بخونید و بعد دورش بریزید

    و حتما" در این مورد با مشاوره روانشناسی کنید....

    و این افکار اعتیاد رو که از شما با این تحصیلات بعید به نظر میرسه از خودتون دور کنید ...

    و این رو تجربه راهتون کنید اگر قرار باشه در روابط خودتون اینقدر وابسته و دلباخته بشید

    امکان شناخت کامل رو از خودتون سلب کردید و ممکنه در آینده به ارامشی که میخوایت نرسید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10972
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگیری ذهنی برای ازدواج

    ممنون

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10987
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    15
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگیری ذهنی برای ازدواج

    سلام
    من با دختری بزرگ تر از خودم یک سال بزرگتر 5 سال پیش آشنا شدم بعد چندین بار به هم زدن و دوست شدن دوباره 2 سال پیش ازش خوشم اومد وتصمیم گرفتم باهش ازدواج کنم (اوایل به دلیل خوشگل نبودنش خوشم نمیومد ازش) بعد یه مدت که باهش رابطه تماس بدنی پیدا کردم (نه ************ در حد لمس اندامش) فهمیدم بیماری پلی کیستیک داره بچه دار شدنش 30 درصده از طرفی فهمیدم موهاش به علت بیماری کم پشت شده ولی و بیماریش درمان نداره بعد یه مدت با خودم کنار اومدم تصمیم گرفتم بگیرمش چون عاشقشم اونم حس میکردم عاشقمه چند وقت بود حس میکردم یه ریگی به کفشش هست میگفتم من مریضم که اینطوری فکر میکنم خودمو سرزنش میکردم امروز موبایلش رو ناگهانی خواستم نداد خودمو کشتم نداد که نداد گفت یه چیز توش هست تو ببینی رابطمون بهم میخوره پاشد رفت الان اس داده که اس ام اس های دوست پسر قبلیش بوده همون 5 سال با کلی مشاجره گفتش بزار برات بفرستم اومده به سری حرفای عاشقانه و نیمه ************ی برای من فرستاده میگه اینهاش بعدش دست بالا گرفته که منو ناراحت کردی نمیخواستم اینارو بخونی
    اولا از کجا بفهمم این چیزای مخفی فقط اس ام اس بوده دوما از کجا بفمم اینا ************ نداشتن با هم ؟ با اینکه این خانوم خیلی به ************ علاقه داره از طرفی طرفش هم پولدار بوده مکانش رو داشته
    بعد میگه من این پیام ها رو نگه داشتم دو روز دیگه مزاحمم شد به زنش نشون بدم
    من مشکوکم بهش که ************ کرده با دوست پسرش
    من این همه بدبختی (همه چیزایی که گفتم + مشکلات بی پولی +مخالفت خانواده که حل کردم این قسمتش رو+از دست دادن فرصت تحصیلم در مقطع ارشد به علت کار )رو قبول کردم باهش ازدواج کنم حالا من محرم نیستم گوشیش رو ببینم
    دروغ گو از آب در اومده
    در صورتی که اگر نصف این بدبختیا از طرف من بود مطمعن هستم قید منو میزد
    چی کنم ؟ نه میتونم باهش بهم بزنم نه الان با این مسئله کنار بیام
    من خودم خلاف بزرگم که عذاب وجدان داشتم تا الان قبل از آشنایی با این خانوم گرفتن دست دختر غریبه بوده الان انتظار ندارم زنم از ریز کسی پا بشه بیاد با من ازدواج کنه چون منم موقعیت ************ تا دلت بخواد داشتم ولی پا پیش نزاشتم خودمو نگه داشته بودم براش
    الان گریه هم میکنه میگه دلت خنک شد همه چیز رو گفتم
    چیکنم؟

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : درگیری ذهنی برای ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط hosein47 نمایش پست ها
    سلام
    من با دختری بزرگ تر از خودم یک سال بزرگتر 5 سال پیش آشنا شدم بعد چندین بار به هم زدن و دوست شدن دوباره 2 سال پیش ازش خوشم اومد وتصمیم گرفتم باهش ازدواج کنم (اوایل به دلیل خوشگل نبودنش خوشم نمیومد ازش) بعد یه مدت که باهش رابطه تماس بدنی پیدا کردم (نه ************ در حد لمس اندامش) فهمیدم بیماری پلی کیستیک داره بچه دار شدنش 30 درصده از طرفی فهمیدم موهاش به علت بیماری کم پشت شده ولی و بیماریش درمان نداره بعد یه مدت با خودم کنار اومدم تصمیم گرفتم بگیرمش چون عاشقشم اونم حس میکردم عاشقمه چند وقت بود حس میکردم یه ریگی به کفشش هست میگفتم من مریضم که اینطوری فکر میکنم خودمو سرزنش میکردم امروز موبایلش رو ناگهانی خواستم نداد خودمو کشتم نداد که نداد گفت یه چیز توش هست تو ببینی رابطمون بهم میخوره پاشد رفت الان اس داده که اس ام اس های دوست پسر قبلیش بوده همون 5 سال با کلی مشاجره گفتش بزار برات بفرستم اومده به سری حرفای عاشقانه و نیمه ************ی برای من فرستاده میگه اینهاش بعدش دست بالا گرفته که منو ناراحت کردی نمیخواستم اینارو بخونی
    اولا از کجا بفهمم این چیزای مخفی فقط اس ام اس بوده دوما از کجا بفمم اینا ************ نداشتن با هم ؟ با اینکه این خانوم خیلی به ************ علاقه داره از طرفی طرفش هم پولدار بوده مکانش رو داشته
    بعد میگه من این پیام ها رو نگه داشتم دو روز دیگه مزاحمم شد به زنش نشون بدم
    من مشکوکم بهش که ************ کرده با دوست پسرش
    من این همه بدبختی (همه چیزایی که گفتم + مشکلات بی پولی +مخالفت خانواده که حل کردم این قسمتش رو+از دست دادن فرصت تحصیلم در مقطع ارشد به علت کار )رو قبول کردم باهش ازدواج کنم حالا من محرم نیستم گوشیش رو ببینم
    دروغ گو از آب در اومده
    در صورتی که اگر نصف این بدبختیا از طرف من بود مطمعن هستم قید منو میزد
    چی کنم ؟ نه میتونم باهش بهم بزنم نه الان با این مسئله کنار بیام
    من خودم خلاف بزرگم که عذاب وجدان داشتم تا الان قبل از آشنایی با این خانوم گرفتن دست دختر غریبه بوده الان انتظار ندارم زنم از ریز کسی پا بشه بیاد با من ازدواج کنه چون منم موقعیت ************ تا دلت بخواد داشتم ولی پا پیش نزاشتم خودمو نگه داشته بودم براش
    الان گریه هم میکنه میگه دلت خنک شد همه چیز رو گفتم
    چیکنم؟
    دوست عزیز در ادامه تاپیک دیگران سوال نپرسید

    در یک تاپیک جداگانه در گروهی مناسب با عنوانی دقیق طرح سوال کنید ....ممنون
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10972
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگیری ذهنی برای ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب برای داشتن ازدواجی موفق داشتن حمایت خانواده و اینکه فرد مقابل با شما هماهنگ باشه بسیار مهمه

    و به هر حال شما و خانواده با دلایلی که داشتن متوجه شدن که شما ها به درد زندگی مشترک نمیخورید

    دلیلی برای شما وجود نداره که دوباره تماس بگیرید و حلالیت بطلبید چون در این روابط همیشه این اتفاقات رخ میده

    برای شما بهترین راه حل اینه که وقت ناراحتی بنویسید و 5 بار بخونید و بعد دورش بریزید

    و حتما" در این مورد با مشاوره روانشناسی کنید....

    و این افکار اعتیاد رو که از شما با این تحصیلات بعید به نظر میرسه از خودتون دور کنید ...

    و این رو تجربه راهتون کنید اگر قرار باشه در روابط خودتون اینقدر وابسته و دلباخته بشید

    امکان شناخت کامل رو از خودتون سلب کردید و ممکنه در آینده به ارامشی که میخوایت نرسید
    معذرت می خوام ... منظورتون از 5 بار نوشتن و دور ریختن نوشتن چیه ؟؟؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد